من امدم
(داستان واره واقعه بعثت)
در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افقهاى دور دوخته بود و با خود مىاندیشید. صحرا، تن آفتابسوخته خود را، انگار در خُنکاى بیرنگ غروب، مىشست.
محمد نمىدانست چرا به فکر کودکى خویش افتاده است. پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت که از شش سالگى فراتر نمىرفت . بیشتر حلیمه، دایه خود را به یاد مىآورد و نیز جدّ خود عبدالمطلب را. اما، مهربانترین دایه خویش، صحرا را، پیش از هر کس در خاطر داشت: روزهاى تنهایى؛ روزهاى چوپانى، با دستهایى که هنوز بوى کودکى مىداد؛ روزهایى که اندیشههاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و کوههاى برافراشته و شنهاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل کوچکش بهانه مادر مىگرفت. از مادر، شبحى به یاد مىآورد که سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى که وقار او را همان قدر آشکار مىکرد که تن او را مىپوشید. تا به خاطر مىآورد، چهره مادر را، در هالهاى از غم مىدید. بعدها دانست که مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى که او خود مادر را .
روزهاى حمایت جدّ پدرى نیز زیاد نپایید .
از شیرینترین دوران کودکى آنچه به یاد او مىآمد آن نخستین سفر او با عموى بزرگوارش ابوطالب به شام بود و آن ملاقات دیدنى و در یاد ماندنى با قدیس نجران . به خاطر مىآورد که احترامى که آن پیر مرد بدو مىگزارد کمتر از آن نبود که مادر با جد پدرى به او مىگذاردند .
نیز نوجوانى خود را به خاطر مىآورد که به اندوختن تجربه در کاروان تجارت عمو بین مکه و شام گذشت . پاکى و بىنیازى و استغناى طبع و صداقت و امانت او در کار چنان بود که همگنان، او را به نزاهت و امانت مىستودند و در سراسر بطحاء او را محمد امین مىخواندند. و این همه سبب علاقه خدیجه به او شد، که خود جانى پاک داشت و با واگذارى تجارت خویش به او، از سالها پیشتر به نیکى و پاکى و درستى و عصمت و حیا و وفا و مردانگى و هوشمندى او پى برده بود. خدیجه، در بیست و پنج سالگى محمد، با او ازدواج کرد. در حالى که خود حدود چهل سال داشت.
محمد همچنان که بر دهانه غار حراء نشسته بود به افق مىنگریست و خاطرات کودکى و نوجوانى و جوانى خویش را مرور مى کرد. به خاطر مىآورد که همیشه از وضع اجتماعى مکه و بت پرستى مردم و مفاسد اخلاقى و فقر و فاقه مستمندان و محرومان که با خرد و ایمان او سازگار نمىآمد رنج مىبرده است. او همواره از خود پرسیده بود: آیا راهى نیست؟ با تجربههایى که از سفر شام داشت دریافته بود که به هر کجا رود آسمان همین رنگ است و باید راهى براى نجات جهان بجوید. با خود مىگفت: تنها خداست که راهنماست.
محمد به مرز چهل سالگى رسیده بود. تبلور آن رنجمایهها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیارى را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند. او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت مىگذرانید.
آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق در اندیشه بود که ناگاه صدایى گیرا و گرم در غار پیچید:
بخوان! اقرأ
محمد، در هراسى و هم آلود به اطراف نگریست .
صدا دوباره گفت:
بخوان!
این بار محمد با بیم و تردید گفت:
من خواندن نمىدانم .
صدا پاسخ داد:
بخوان به نام پروردگارت که آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را که نمیدانست بیاموخت...
و او هر چه را که فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند.
هنگامى که از غار پایین مىآمد، زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهى عشق برخود مىلرزید. از این رو وقتى به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
مرا بپوشان، احساس خستگى و سرما مىکنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد، گفت:
آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبرى خدا برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانى سر از پا نمىشناخت، در حالى که روپوشى پشمى و بلند بر قامت او مىپوشانید گفت:
من از مدتها پیش در انتظار چنین روزى بودم، میدانستم که تو با دیگران بسیار فرق دارى، اینک در پیشگاه خدا شهادت مىدهم که تو آخرین رسول خدایى و به تو ایمان مىآورم.
پیامبر دست همسرش را که براى بیعت با او پیش آورده بود به مهربانى فشرد و گلخند زیبایى که بر چهره همسر زد، امضاى ابدیت و شگون ایمان او شد و این نخستین ایمان بود.
پس از آن، على که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد. او با آن که هنوز به بلوغ نرسیده بود دست پیش آورد و همچون خدیجه، با پسر عموى خود که اینک پیامبر خدا شده بود به پیامبرى بیعت کرد .
واین چنین محمدص برگزیده شد.....
منبع : سایت تبیان
::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 2:44 عصر
نظرات دیگران: نظر
آسیاب نوبت به نوبت
حجت الاسلام علیرضا پناهیان، با دستور یک مدیر ارشد سازمان صداوسیما ممنوع التصویر شد.
به گزارش خبرنگار رجانیوز، این اتفاق پس از آن صورت گرفت که پناهیان در برخی سخنرانی ها و اظهارات خود، انتقادات صریحی در مورد صدا و سیما مطرح کرد.
این درحالیست که نتایج نظرسنجی این سازمان که چندی پیش در روزنامه جام جم نیز منتشر شد، مشخص کرد که پناهیان پرمخاطب ترین و محبوب ترین سخنران روحانی سیمای جمهوری اسلامی است.
همچنین برخی گزارشها حاکی است مدیران روزنامه جام جم به دلیل انتشار نتایج این نظرسنجی توبیخ شده اند.
پیش از این، در مناسبت های گوناگون مذهبی، تصاویر ضبط شده و یا زنده از سخنرانیهای علیرضا پناهیان به روی آنتن می رفت اما طی ماههای اخیر، این روند دچار تغییر گردید.
گفتنی است رسانه ملی در مدت اخیر مورد انتقاد شدید مردم و دلسوزان قرار گرفته، اما روند حذف حضور و جلوگیری از پخش برنامه ها، تصویر و صدای نیروهای ارزشی و انقلابی گویا همچنان قرار است ادامه یابد.
http://www.rajanews.com
::: چهارشنبه 86/5/31::: ساعت 1:41 صبح
نظرات دیگران: نظر
خدای غریبم
بسم الله
سلام.سلام خدای خوبم.سلام خدای غریب و مهربونم.سلام خدای تنها مانده در زمین؟!
خدا می دونی چرا میگم غریب و تنها مانده در روی زمین؟! چون هیچ کدوم ازما بنده هات بزرگیت رو متوجه نیستیم. هیچکدوم نمی دونیم یا نمی خوایم بفهمیم که تو خیروصلاحمون رو میخوای. باز برای اولین چیز مورد نیاز(مثلا کار،خونه یا هر چیز دیگه) در خونه همه رو میزنیم جز در خونه تویی که باید بزنیم.با اینکه میدونیم در خونه همه بروی ما بسته ولی باز غرورمون رو میزاریم زیر پا واهش میکنیم، میریم در این خونه حسن، اون خونه حسین. به همه حا ضریم رو بندازیم الا توی خدا. باور نمی کنی خدا جون هر چی فکر کردم دلیلش رو نفهمیدم؟
آی بنده ها میدونید جواب خدا چیه؟
خدا میگه: بنده من با اینکه با گناهات آبروی منو تو آسمون بردی ولی من تو رو، آره خود خودتو رو، خیلی دوست دارم.از کرم خدایی من به دور تو یه چیز از من بخوای و به صلاحت باشه ومن اون یه چیز رو به تو ندم. اگر تو این دنیا بهت ندادم حتمی برات اونجایی که هیچکدوم از اونایی که رفتی در خونشون و جواب رد شنیدی و حالا به دادت نمی رسن بهت میدم، دوبرابرش هم میدم، خیالت راحت.
فقط یه شرط داره، باید یه کار کوچیک برای خودت انجام بدی. بنده خوبم ماه رجب رو از دست دادی، سعی کن تو ماه شعبان خودت رو برای مهمونی رمضون آماده کنی تا تو شب های قدر ملائک نیان به من بگن خدا این بنده اینقدر گناه کرده که ما دیگه خجالت من کشیم بازهم تو میخوای بهش مهربونی کنی؟ و من بتونم جوابشون رو بدم و بگم به بنده من نگاه کنید ببینید اومده در خونه من. بیا بالا غیرتا ایندفعه آبروی منو بخر.
پی نوشت:
1- دعا برا فرج آقا یادتون نره.
2- من رو هم دعا کنید.
3- دلتون خواس نظر هم بدین .
::: شنبه 86/5/27::: ساعت 10:0 عصر
نظرات دیگران: نظر
ما به قوت هستیم
سلام - ما به قوت هستیم فقط یه چند روز دیگه براتون مطلب می فرستم-please wait.
::: دوشنبه 86/5/22::: ساعت 11:45 صبح
نظرات دیگران: نظر
باز هم روباه مکار در ایران
بسم الله
تونل عظیمی در سفارت انگلستان کشف شده است که از آن برای تردد زنان فاحشه و جاسوسان استفاده میشد.
به گزارش خبرنگار رجانیوز یک مقام امنیتی نظامی که خواست نامش فاش نشود اعلام کرد در پی گودبرداری اخیر ساختمان فرش ایران در کوچههای مقابل سفارت انگلستان در خیابان فردوسی تهران کارگران به یک تونل عظیم برخورد کردند که این تونل به سفارت انگلستان منتهی شد.
این مقام امنیتی افزود: یک وبلاگ نویس که قبلا از کارکنان سفارت انگلیس بوده در وبلاگ شخصی خود نوشته است که سفارت انگلستان از این تونل برای تردد جاسوسان مرتبط با سفارت و زنان فاحشه استفاده میکند.
http://rajanews.com/News/?13623
::: سه شنبه 86/5/16::: ساعت 11:40 عصر
نظرات دیگران: نظر
از هر دری روابط عمومی
سخنرانی نابغه شش ساله در مورد پوکی استخوان
سخنرانی مک سیمیلیانو در مورد چگونگی درمان پوکی استخوان به قدری علمی بود که دانشجویان پزشکی از درک آن عاجز بودند.
کا ما شو افزود ، مک سیمیلیانو ،توان عجیبی برای تفسیر و حفظ دارد و سخنرانی این کودک نابغه بدون اتکا به نوشته است .
وی تصریح کرد ،به رغم اینکه آزمایش بهره هوشی از این کودک گرفته نشد ،ولی اطلاعات وی فوق العاده است .
توان فوق العاده مک سیمیلیانو در3سالگی زمانی نمایان شد که او توانست پایتخت تمامی کشورهای جهان را حفظ کند .
آیا می دانستید ...
غذای شور باعث زخم معده می شود .
چربی ویتامین c را بی خاصیت می کند .
مصرف ترشی جات به کاهش چربی خون کمک می کند .
قرص باهوشی هم آمد !
اگر دیدی یه نفرتمام ساعت شبانه روز در حال درس خوندنه (بدون استراحت) تعجب نکن دلیلش توی تیترواضحه.
بنابر تحقیقات ،استفاده از این دارو درسطح دبیرستانها نیز شیوع داشته است . بگونه ای که در سال 2002، بیش ازهفت میلیون آمریکایی از چنین دارو ها و نسخه های پزشکی استفاده کرده و 6/1 نفر از آنان دانشجویان بوده اند . یکی از گامهای اولیه برای دانش آموزانی که وارد کالج دانشگاه می شوند ، با چنین داروهایی است این قرص ها در بسیاری از این دانشگا ها به قیمت هر قرص ،3تا 5 دلار یافت می شود . که البته معولا به دانشجویانی که دارای نسخه پزشکی هستند ،رایگان داده می شود . این قرص ها بیشتر برای بیماران دارای مشکلات ذهنی همچون کند ذهنی،پرخوابی و غیره تجویز می شود در افراد سالم تاثیراتی مانند تقویت حافظه کوتاه مدت ،افزایش هوشیاری و تمرکز را داراست و برای دانشجویانی که بر پایان نامه ای پیچیده کار می کنند و یا می خواهند شبهای امتحان را بیدار بمانند مفید است . بیشتر دانشجویان ، علت را فشار درسی از سوی اساتید دانشگاه اعلام می کنند که اگر به سختی مطالعه نکنند ، توانایی پشت سر گذاشتن امتحانات را ندارند با توجه به اینکه در برخی از این داروها آمفتامین نیز وجود دارد ، استفاده آنها برای بچه ها می تواند زیان های بسیاری داشته باشد . آمفتامین نوعی مواد مخدر است و ترکیبات فعال آن آدرال در پتالین با نام های بنز درین و دکسدرین استفاده کرده اند عوارض جانبی استفاده از این دارورا می توان اختلال در کبد و افزایش احتمال خودکشی دانست .
ما اومدیم
اومدیم با کسب رخصت از شما بیایم تو جمعتون و موندگار بشیم حتما از خودتون می پرسید که ما کی هستیم . وقت واسه معرفی زیاده می خوایم حالا، حالا پیشتون بمونیم .
تا حالا به مقاومت مورچه دقت کردی، فقط دنبال هدفشه اعصاب آدم رو خورد می کنه ، چقدر سیریشه؟!
به هر طرف پرتش می کنی باز بر می گرده . اصلا هالیش نیست فکر می کنه خیلی قدرت داره --- > جلوش وا می ایستیم . دقیق نمی دونیم از کی بودن ولی تا اونجایی که می دونیم همین اخلاقشون بوده ، مورچه ها رومی گم
بابا اعتماد به نفس تا چه اندازه ؟
اصلا می دونی چیه ؟ بذار رک بگم.
ما جوونای ایرونی آخر آخرشیم .هیچ قدرتی نمی تونه ما رو از هدفمون دور کنه . هدفمون که یادته (دفاع از هویتمون) و حالا هدف اونا ...... ربودن هویتمون.
روی کلمه هویت دقت کن . هویت شامل 1. شخصیت ،2. تمدن...
قانون مورچه ها قانون بی دردی و بی غیرتیه . به قول مادر بزرگم قانون سیب زمینی ، بی خاصیت !
من نمی تونم ریلکس باشم تو چی ... ؟! درد بی دردی علاجش آتش است .
اضطراب مهمترین عامل کمر درد
محققان می گویند : اضطراب مهمترین عامل خطر ساز در بروز کمر درد است . بگفته کارشناسان طب ورزشی ، کمر درد از اختلالات شایع به شمار می رود و عوامل فردی نظیر بی خوابی و مشکلات خانوادگی و عوامل شغلی مانند جابه جایی بار سنگین و استفاده از صندلی های نا مناسب در بروز آن نقش دارند
::: سه شنبه 86/5/16::: ساعت 11:5 صبح
نظرات دیگران: نظر
کشته شدن طراح اصلی انفجارهای حرمین امامین عسکریین (ع)
یک منبع آگاه که خواست نامش فاش نشود از کشته شدن طراح اصلی انفجارهای حرمین امامین عسکریین (ع) در سامرا خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل ازپایگاه اینترنتی محیط، یک منبع امنیتی اعلام کرد : "هیثم البدری" معروف به "هیثم السبع" از مسئولان گروه القاعده در سامرا صبح روزگذشته به دنبال حملات توپخانه ای نیروهای عراقی در منطقه بنات الحسن در شرق شهر سامرا کشته شد.
دولت عراق "البدری" را از طراحان اصلی انفجارهای حرمین امامین عسکریین درسامرا می داند.
دولت عراق همچنین این عضو القاعده را به کشتن "اطواربهجت" خبرنگارشبکه العربیه در سامرا متهم کرد.
ارتش عراق با پشتیبانی نظامیان آمریکایی طی عملیاتی با هدف پاکسازی مخفیگاه های عناصر القاعده به شهرسامرا حمله کرده است، تا جایی که در جریان این عملیات خیابان های سامرا بسته شده و مقررات منع عبور و مرور در این شهر برقرار شد.
::: دوشنبه 86/5/15::: ساعت 8:52 صبح
نظرات دیگران: نظر
مثل همیشه
آیتالله صانعی اجرای حدود سنگسار، قطعید و حد محارب را در زمان غیبت ممنوع اعلام کرد
نوروز: آیتالله العظمی صانعی در پاسخ به استفتایی در مورد سن مسؤولیت کیفری، اجرای حدود (سنگسار، قطعید و حد محارب) را در زمان غیبت ممنوع اعلام کرد. این مرجع تقلید همچنین خواستار تدوین قانون ویژهای برای تعزیر کودکان و نوجوانان زیر سن 18سال شد.
آیتالله العظمی صانعی با بررسی سن مسؤولیت کیفری در جرایمی که در قانون مجازات اسلامی از آن با عنوان حدود نام برده میشود و شامل احکام سنگسار، قطع ید و حد محارب میشود، گفته است: «در اجرای حدود در زمان غیبت امام عصر (عج) میتوان به فتوای علمای فاضل و محققی همانند میرزای قمی عمل کرد که معتقد است، اجرای حدود در زمان غیبت محل تأمل و توقف است و باید به جای آنها تعزیر کرد».
این مرجع تقلید، اثبات حد در باب زنا را از دو طریق و البته این دو طریق را نیز غیرممکن دانسته است: راه اول؛ اقراری که ناشی از وجدان دینی مجرم باشد که چهار مرتبه آن در بعضی از حدود دو مرتبه در برخی دیگر لازم است. راه دوم؛ چهار شاهد عادل در باب زنا و توابعش و یا دو شاهد عادل در بقیه موارد و معلوم است که اقرار و یا شهادت چهار شاهد عادل به تحقق، بسیار مشکل بلکه در این زمان عادتا غیرممکن است. حتی شهادت دو شاهد عادل نیز بر جرمی مانند سرقت با توجه احوال جامعه و نیرنگ های سارقان تناسبی ندارد به علاوه که در سرقت موجب حد، شرایطی وجود دارد که تحقق همه آنها، بعید به نظر می رسد. نتیجتا راه اثبات حدود به نظر اینجانب منحصر در این دو طریق بوده و امارات و شواهد نمیتواند موجب حد شود.
آیت الله العظمی صانعی در پاسخ به این استفتاء که «آیا ممکن است قانونگذار به جای لفظ حد بلوغ شرعی، سن خاصی را به عنوان سن قانونی تعیین کند تا برهمین اساس احکام دادگاه ها صادر شود و آیا ممکن است سن مسوولیت کیفری برای هر دو جنس یکی در نظر گرفته شود؟»، گفته است: با توجه به اینکه قوانین مجازات اسلامی ذیل سه عنوان تعزیرات، حدود و قصاص قرار میگیرد، تعیین سن مسوولیت کیفری برای هر یک از این عناوین میبایست جداگانه مورد بررسی قرارگیرد. با توجه به اینکه بخش عمده موارد قوانین جزایی اسلام در باب تعزیرات است و جزای بیش از نود و پنج درصد جرم ها به علت آنکه تحت عنوان تعزیر قرار دارند، به دست قانون و حکومت است، لذا جواز ترتیب نظام ویژه دادرسی برای جوانان کمتر از 18 سال که در سوال آمده به تعزیر نمودن آنها به انواع تعزیرها و بازدارندهها، به نظر اینجانب بلااشکال و بلامانع است و یعنی احتیاج به قانون در مجلس شورای اسلامی توسط نمایندگان منتخب مردم دارد. در تعزیرات میتوان به هر شیوه جدیدی که نقش موثری در بازدارندگی در ساختار شخصیتی نوجوانان قبل از 18 سال دارد، دست زد و دادرسی ویژهای را برای آنان ترتیب داد.
آیت الله العظمی صانعی در بررسی سن مسوولیت کیفری ذیل عنوان حدود در قانون مجازات اسلامی گفته است: در اجرای حدود رسیدن به سن بلوغ شرط میباشد و به نظر اینجانب سن بلوغ در پسران تمام شدن پانزده سال قمری و در دختران تمام شدن سیزده سال قمری است. ناگفته نماند که حدود بسیار محدود است.
ایشان همچنین در مورد اجرای قصاص با توجه به سن مسوولیت کیفری گفتهاند: به نظر اینجانب درک و تمییز شخص از اینکه عمل او آدمکشی است در اجرای قصاص کفایت میکند بلکه از بعضی روایات نیز استفاده میشود که تمییز حتی قبل از سن بلوغ شرعی در قصاص کافی است. بنابراین، تعیین سن مشخص (مثل 18 سال) برای موارد قصاص که حقالناس است، نمیتواند مورد استفاده قرارگیرد و آنچه میتواند درکاهش اجرای حکم قصاص موثر باشد ترویج فرهنگ عفو و بخشش در جامعه میباشد.
::: دوشنبه 86/5/15::: ساعت 8:48 صبح
نظرات دیگران: نظر
یک نوشته
کاهش توقعات
توقعات بخشی از زندگی ما هستند که به نظر میرسد در ما کاملاً جا افتاده انداگر بتوانیم توقعات خودمان را در موردچگونگی وجود امور حتی تا اندازه ای تغییر دهیم و قلب خود را بگشاییم و پذیرای آنچه که هست باشیم ، در مسیر زندگیِ آرامتر و بسیار شادتری قرار خواهیم گرفت
حقیقت این است که توقعات عامل بسیاری از اندوه ها و استرس های ما هستند. ما انتظار داریم که اتفاقی به طریقی خاص روی دهد و یا شخصی به طریقی خاص عمل کند ولی چنین نمیشود. درنتیجه دچار ناراحتی ، نارضایتی ، آشفتگی و ناامیدی میشویم.و به نظر میرسد زندگی بر وفق مراد ما یا آن طور که انتظار داریم نیست.پس از سپری شدن یک زمان طولانی به یک نتیجه ناامیدکننده میرسیم: دائماً آرزو میکنیم که زندگی متفاوت داشته باشیم.بعد به جای آنکه نقش خود را در این جریان فکری در نظر داشته باشیم ، زندگی و وضعیت خود را (که وجود احساس استرس و درماندگی است) سرزنش میکنیم
من نمیگویم که تمام انتظارات خود را محو کنید. حتماً پیش خواهد آمد که گاهی بر مسائل خاصی اصرار کنید و این خوب است. اما به یاد داشته باشید کاهش انتظارات همان پایین آوردن استانداردهای زندگی نیست کاملاً امکان دارد استانداردهای بالایی در زندگی داشته باشیم و این دیدگاه خود را نیز درباره توقعات حفظ کنیم
به یاد داشته باشیم که هدف ما افزایش کیفیت زندگی است و اینکه نگذاریم مسائل کوچک بر ما غلبه کنند اگر بتوانیم اهمیت کاهش توقعات خود را متوجه شویم ، برای ما جالب ترین موضوع میگردد. بدین ترتیب از زندگیمان آنطور که هست لذت میبریم و با تصورات ایده آل و ترجیحات مختلف کمتر خود را آزار میدهیم
ریچارد کارلسون
::: یکشنبه 86/5/14::: ساعت 2:20 عصر
نظرات دیگران: نظر
ندبه پربهاترین هدیه
بسم الله
اى عصاره وجود! کاش حائل ضخیم فراق دریده مىگشت و غم هجرانت به سر مىآمد. آنگاه وصال، رنگینترین قصه آمالم با آهنگ سلام خوانده مىشد. اما دریغ که عرصه انتظار تقدیر من شده است و مرا جز انتظار راهى نیست! انتظارى طاقت فرسا، که گنجینه سرخین سینهام را صندوقچهاى گرد و غبار گرفته و تازیانه خورده از اظلام زمانه، کرده است. و در حالى اینچنین، آیا داروى مرحمگذارى به غیر از ندبه مرا التیام مىبخشد؟ آه! ندبه، ندبه چیست که اینگونه آرامبخش است؟
ندبه پربهاترین هدیه عاشقان فَرَج حضرت دوست است که به کادوى اشک پیچیده گشته تا هر صبح جمعه در طبقى از اخلاص، هدیه به قدوم مبارک معشوق گردد.
امّا مولاى من! هنوز هم در دل شبهاى تاریک یأس، در قعر دریاى هولناک خون، بر فراز آسمان دودآلود زمانه، از درون ظلمتکده دنیا، از گوشههاى نمین سیاهچالهاى ظلم، از زیر آوارهاى فقر، از کنار چشمهسارهاى مادى، از میان انسانهاى بىدین... عدهاى تو را مىطلبند و ذکر نام تو را زمزمه مىکنند. یعنى که اى یوسف اسلام، بیا که چشمان یعقوب جهان کور شده است.
مولاى من! دلسوختگان وادى عشقت، دشتهاى طلب و معرفت و عشق را درنوردیده و بر آستانه فنا رسیدهاند . بر ما تشنگان وادى فنا، جرعهاى از ساغر مهر تو عین بقاست . ما باده پرستان میخانه عشق، در انتظار پیمانهاى از دست دلبریم .
مولاى من ! به غیر از راه میخانه، رهى دیگر نداند دل
مولاى من ! حجاب از چهره بگشاى و دمى از حجله بیرون آ
اى ماه من! چه زیباست هر شب با خیال روى تو آرمیدن و هر نیمه شب آفتاب دیدن . چه زیباست نقد جان را با عشق تو سودا نمودن و نرد عشق با تو باختن! چه زیباست کشته مسلخ عشق تو بودن و بر آستان مهر تو جان سپردن!
::: جمعه 86/5/12::: ساعت 1:25 عصر
نظرات دیگران: نظر
آخرین یادداشت های وبلاگ
تغییرات
دستانی کوچک به پهنای یک حماسه
کودک که بودم می خواستم ...
ما رو به اسم کی می شناسن ؟
[عناوین آرشیوشده]