دستانی کوچک به پهنای یک حماسه

بسم الله

هشتم آبان ماه یادآور حماسه‌آفرینی شهید حسین فهمیده است.
در چنین روزی شهید فهمیده با مشاهده حمله نیروهای عراقی به خرمشهر، همراه با مردمی که حیثیت و آبروی خود را در خطر می‌دیدند به دفاع از شهر پرداخت و حماسه‌ای عبرت‌آموز خلق کرد.
حسین فهمیده در سال اول اردیبهشت 1346 در روستای سراجه شهر قم به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روحانی و دوره راهنمایی را در مدرسه حافظ قم گذراند و در تحصیل و درس کوشا بود.
در سال‌های 1356 و 1357 به پخش اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب مبادرت می‌ورزید و در زمستان سال 1357 نیز در تظاهرات انقلاب اسلامی شرکت کرد.
تلاش او برای پخش اعلامیه‌های امام از دید ماموران رژیم شاهنشاهی پنهان نماند و حتی چندبار ضد انقلابها کتکش زده بودند تا دست از این کارها بردارد اما او منصرف نشده بود. 12 بهمن 57، در بیمارستان بود. در اثر تصادف، طحالش پاره شده بود. تا از بیمارستان مرخص شد، آنقدر اصرار کرد که پدر و مادرش، او را با برادر بزرگترش داود، به تهران فرستادند تا امام را از نزدیک ببیند.
بعد از پیروزی انقلاب پیگیر اخبار سیاسی بود و کمی بعد که شنید اوضاع کردستان به خاطر فعالیت ضد انقلاب آشفته است، خیلی زود از طریق بسیج، خودش را به کردستان رساند، اما به خاطر کمی سن و کوتاهی قد، نیروهای سپاه از پذیرش او خودداری کردند و از خانواده‌اش تعهد گرفتند تا دیگر به کردستان نرود.
وقتی که رژیم بعثی عراق در 31 شهریور 59 به ایران حمله کرد، او تلاش کرد تا رضایت مسئولان سپاه را برای اعزام به جبهه جلب کند.آنقدر اصرار کرد تا قبول کردند برود. شهید فهمیده همرزمی بنام محمدرضا شمس داشت. این دو زمانی که در خط مقدم بودند مجروح و مدتی در بیمارستان ماهشهر بستری شدند و بعد از مداوا دوباره به خط مقدم برگشتند.
روز هشتم آبان 1359، حسین فهمیده و محمد رضا شمس، در نزدیکترین سنگرها به دشمن، کنار هم بودند. محمدرضا مجروح شده بود و حسین سعی کرد دوستش را به عقب برساند تا مداوا شود. حجم حملات دشمن گسترش پیدا کرده بود و تانکهای عراقی، نفرات کم تعداد رزمندگان ایرانی را محاصره کرده بود و برای رهایی از این وضعیت چاره‌ای جز جانفشانی نبود.
حسین آخرین نارنجکهای باقیمانده را به خود بست و به سمت تانکها حرکت کرد. در همین فاصله، تیری به پای حسین خورد اما او کوتاه نیامد. با همان پای زخمی، کشان کشان خود را به اولین تانک رساند و ضامن نارنجکها را کشید.
با صدای انفجار اولین تانک، تانک‌های دیگر عراقی به تصور اینکه نیرویی تازه ‌نفس برای کمک به نیروهای ایرانی رسیده از مواضع خود عقب‌نشینی کردند.
یکی از همان روزهای سرد پاییزی، ساعت هشت صبح، رادیو برنامه‌های عادی اش را قطع کرد و خبر عملیات شهادت طلبانه یک دانش آموز سیزده ساله پخش شد. متعاقب آن، گوینده پیام حضرت امام را اینگونه خواند که : «رهبر ما آن طفل سیزده ساله‌ای است که با قلب کوچک خود ـ که ارزشش از صدها زبان و قلم‌ ما بزرگتر است ـ با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید».
شهید فهمیده در کنار شهدای دانش آموز دیگری چون بهنام محمدی و سحاب خیام نمونه‌هایی از 36 هزار دانش آموز شهید ایرانی هستند که در خلق حماسه مقاومت مردم کشورمان علیه دشمن متجاوز نقش‌آفرینی کردند.

یاد کنیم همکلاسی های آسمانیمان را با یک صلوات.

راستی 13 آبان سالروز تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان و روز دانش آموز را تبریک عرض می نمایم.

 


آخرین یادداشت های وبلاگ

تغییرات
دستانی کوچک به پهنای یک حماسه
کودک که بودم می خواستم ...
ما رو به اسم کی می شناسن ؟
[عناوین آرشیوشده]