دلسوختگان وادى عشق

بسم الله

مولاى من! دلسوختگان وادى عشقت، دشت‏هاى طلب و معرفت و عشق را درنوردیده و بر آستانه فنا رسیده‏اند . بر ما تشنگان وادى فنا، جرعه‏اى از ساغر مهر تو عین بقاست . ما باده پرستان میخانه عشق، در انتظار پیمانه‏اى از دست دلبریم .

 

اى زیباترین گلواژه دیوان عشق! تو چون غزال رمیده در غزل رام گشته و مطلع یک شعر خوب و عاشقانه خواهى شد . تو تفسیر واژه «عشق‏» گردیده و در دیوان عشق براى همیشه جاودانه خواهى ماند .

 

اى ماه من! چه زیباست هر شب با خیال روى تو آرمیدن و هر نیمه شب آفتاب دیدن . چه زیباست نقد جان را با عشق تو سودا نمودن و نرد عشق با تو باختن! چه زیباست کشته مسلخ عشق تو بودن و بر آستان مهر تو جان سپردن!

 

اى غمگسار غمزدگان! گویند که ماواى تو در دل شکستگان است . اى دوست! خراب‏آباد دل ما، جز با حضور سبز تو آباد نمى‏شود و ما ویرانه‏نشینان کوى عشق در انتظار «رجعت‏سبز» توایم .

 

مولای من هر سپیده‏ دم ، گل‏هاى « الغوث ‏» مى‏کارم و غنچه‏هاى « ادرکنى ‏» مى‏بویم و در سایه سار « الساعة‏ » آرام مى‏گیرم و در چشمه سار « العجل ‏» وضو مى‏سازم . سجاده امید بر چمن زار انتظار پهن مى‏کنم و دو رکعت نماز « رجا » مى‏گزارم . شکوفه‏هاى نیاز به دست نسیم استجابت مى‏سپارم و برآورده شدن را به انتظار مى‏نشینم . مى‏دانم که خواهى آمد و مرا از عشق لبریز خواهى کرد و پر از نور ظهور


آخرین یادداشت های وبلاگ

تغییرات
دستانی کوچک به پهنای یک حماسه
کودک که بودم می خواستم ...
ما رو به اسم کی می شناسن ؟
[عناوین آرشیوشده]