سانسور می شوییییییم

سلام

تازه فهمیدم مشکل از کجاست. بابا بدبخت پارسی بلاگ بی تقصیره. من تا حالا 3تا پست فرستادم که آقا مجتبی زحمت سانسور 2تاشو کشیدن.

شونه های ایشون رو بمالین که حسابی خسته هستن!

این مطلب رو هم زود بخونین که آقای مجتبی دست قیچی به محض رؤیت سانسورش خواهد کرد. 

یه دعوت از ما کردن فکر کنم حالا روشون نمیشه زیر پامون رو جارو کنن.

ضمنا من دارم همین جور روز به روز بالنده تر میشم با این همه لطف. بالنگی و برازندگی!

حالاقسمت  جالب داستان می دونید کجاست. مطلب اولم صرفا یه راز و نیاز با خدا بود با موضوع فقر و لا غیر! ظاهرا فقر رو دوست نداشتن.

انشاالله خدا سانسورش کنه که من رو سانسور میکنن

جا داره یادی هم از ادوارد دست قیچی بکنیم. فیلمش رو دیدین؟ روحش شاد

 

توضیحات مدیر وبلاگ ////////////////////////////////////////////////////////////////////
این قسمت توسط مدیر وبلاگ اضافه شده...
اولا که من یکی رو بیشتر سانسور نکردم اون هم بخاطر خودت... فردا به جرم اراذل و اوباش بودن آفتابه تو دهنت نکنن!!!
نکته بعدی اینکه ما هیچ ادعایی مبنی بر نداشتن خط قرمز نکرده و نمیکنیم... بنابراین این وبلاگ هم مثل وبلاگ های دیگه خط قرمز داره ولی دایره این خط قرمز کوچیک نیست...
اون یکی مطلب شما هم که سانسور شد بخاطر عدم آگاهی شما نسبت به موضوع مطلبتون بوده. چون بنده کامل در جریان امور بودم فهمیدم که از نا آشنایی شما با سیستم پارسی بلاگ بوده که البته شما هم الان بهش رسیدین...
نکته بعد: ما روی آقایونی که دعوت به نویسندگی در این وبلاگ کرده بودیم اعتماد کامل داریم...
یک خبر دیگه اینکه 20 نویسنده جدید در راه است که بزرگترین وبلاگ گروهی جامعه اینترنتی کشور رو در «از هر دری...» راه اندازی کنیم...
نکته آخر اینکه اعتکاف فراموش نشه... (البته اگه هنوز ثبت نام نکردین ، کمی تا قسمتی بیخیال بشین!)
التماس دعا


آخرین یادداشت های وبلاگ

تغییرات
دستانی کوچک به پهنای یک حماسه
کودک که بودم می خواستم ...
ما رو به اسم کی می شناسن ؟
[عناوین آرشیوشده]